گزارش خطا در معنی کلمه 'auditor'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 حسابداری و مالی:: حسابرس

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 حسابداری و مالی:: ممیز- حسابرس

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: شنونده‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: مامور رسیدگی‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: مستمع‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: ممیز

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: ممیز حسابداری‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. company/company's | appointed | internal | independent | statutory | district The council and district auditors have agreed that the deals were unlawful. PREP. ~ to His firm has been appointed the auditors to the company. PHRASES the Auditor General, an auditors' reportPROFESSIONAL (for verbs)

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :