گزارش خطا در معنی کلمه 'aura'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: نشئه‌ و تجلی‌ هر ماده‌ (مثل‌ بوی‌ گل‌)

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: تشعشع‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: رایحه‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. magical | faint VERB + AURA be surrounded by, exude, have, retain He exuded an aura of wealth and power. | take on The picture seemed to take on the aura of an ancient work of art. | create, give sb/sth The sunlight created an aura of beauty around her. | lose PREP. ~ about, ~ of There was always a faint aura of mystery about him.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :