گزارش خطا در معنی کلمه 'merchant'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 حسابداری و مالی:: بازرگان

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بازرگان‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: تاجر

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: داد وستد كردن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: سوداگر

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. prosperous, rich, wealthy | powerful, prominent, substantial, successful | foreign, local | builders', coal, corn, timber, wine, wool We bought a ton of sand from the builders' merchant. MERCHANT + NOUN fleet, marine, seaman, ship, shipping, vessel

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun salesman: A good merchant helps his customers.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :