گزارش خطا در معنی کلمه 'messed up'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: Phrase(s): messed up 1. confused. • I’m sort of messed up since my divorce. • Most kids are sort of messed up at this age. 2. intoxicated. • Somehow I must have got messed up. What caused it, do you think? • Everybody at the party was too messed up to drive home.

McGrawhill's American Idioms And Phrasal Verbs

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :