گزارش خطا در معنی کلمه 'meter'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 زیست شناسی:: سنجه

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: سنجنده‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: متر

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: اندازه‌ گیر

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: مقیاس‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: (metre) اندازه‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: میزان‌

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: وزن

واژگان شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: وسیله‌ اندازه‌ گیری‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. electricity, gas, light, moisture, parking, sound-level, water | card, prepayment, slot, token The token meter is operated by tokens costing £1 or £5. VERB + METER read The electricity company will send an employee to read your meter. | fit, install METER + VERB tick The taxi waited, its motor running, the meter ticking away. METER + NOUN reader, reading | box, cupboard

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun measure of length: The mountain was 3099 meters high.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :