گزارش خطا در معنی کلمه 'middle'
برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن
کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت
'معانی جدید'
معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه
'ارسال'
کلیک کنید
.
english
1
general::
noun between: We were caught in the middle. adj. midpoint: He was the middle son of three sons.
Simple Definitions
2
general::
see CAUGHT IN THE MIDDLE; IN THE MIDDLE OF; PLAY BOTH ENDS AGAINST THE MIDDLE.
American Heritage Idioms