گزارش خطا در معنی کلمه 'middleman'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 حسابداری و مالی:: واسطه

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: معتدل‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: دلال‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: نفر وسط‌ صف‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: ادم‌ میانه‌ رو

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: واسط‌ه‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun VERB + MIDDLEMAN act as, be | cut out Some factories have cut out the middleman and sell their products directly to customers. PREP. through a ~ The firm sells through a middleman because it does not have its own sales force. | ~ for He acts as middleman for companies seeking contracts abroad.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :