گزارش خطا در معنی کلمه 'mileage'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 گیم، اینترنت و گجت:: منفعت | نفع

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: سنجش‌ برحسب‌ میل‌ (چند میل‌ در ساعت‌ یا در روز)

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun amount of use left: His car had a lot of mileage left in it.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. annual, weekly | high, low Car for sale: one careful owner, low mileage. | unlimited Your car hire costs include unlimited mileage. VERB + MILEAGE cover, do There was no record of the mileage the car had done. MILEAGE + NOUN allowance The company gives a generous mileage allowance.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :