گزارش خطا در معنی کلمه 'militant'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: اهل‌ نزاع‌ وكشمكش‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: ستیزگر

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: جنگ‌ ط‌لب‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. having a combative character; aggressive: Theirs was a dangerous militant group.

Simple Definitions

2 general::   adj. VERBS be, seem | become ADV. extremely, highly, very The women on the march were highly militant. | increasingly

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :