گزارش خطا در معنی کلمه 'automatic'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: خودكار

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: دستگاه‌ خودكار

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: خودکار

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: مربوط‌ به‌ ماشینهای‌ خودكار

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. self-regulating: I have an automatic washing machine.

Simple Definitions

2 general::   adj. working by itself VERBS be The machine is fully automatic. ADV. completely, fully, totally certain to happen VERBS be ADV. almost, virtually Promotion was almost automatic after two or three years.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :