گزارش خطا در معنی کلمه 'autopsy'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: كالبد شكافی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: (مج) تشریح‌ مرده‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: کالبد شکافی

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: تشریح‌ نسج‌ مرده‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun VERB + AUTOPSY carry out, conduct, do, perform AUTOPSY + VERB find sth, reveal sth, show sth The autopsy revealed that he had been poisoned. AUTOPSY + NOUN report, result PREP. ~ on They carried out an autopsy on the victim.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :