گزارش خطا در معنی کلمه 'mishap'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: قضا

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: حادثه‌ بد

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: رویداد ناگوار

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: بدبختی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun bad luck; unfortunate accident: Breaking the machine was just a simple mishap.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. serious | minor, slight QUANT. series The group suffered an extraordinary series of minor mishaps. VERB + MISHAP have, suffer I'm afraid your son had a slight mishap in the playground. | avoid, prevent PREP. without ~ We reached home without mishap.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :