گزارش خطا در معنی کلمه 'mob'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: انبوه‌ مردم‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: غوغا

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: جمعیت‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: ازدحام‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. angry, hostile, unruly | lynch VERB + MOB break up, disperse MOB + VERB attack sb/sth, set upon sb, surround sb/sth | chant (sth), shout (sth) a mob of chanting fans MOB + NOUN rule the lawless days of mob rule and anarchy | violence

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun unruly crowd: A mob tried to board the bus. verb crowded on: They mobbed the ferry boat.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :