گزارش خطا در معنی کلمه 'moderate'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مناسب‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: ملایم‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: میانه‌ رو

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: معتدل‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: اداره‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: محدود

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: ارام‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. modest: The hotel room had a moderate price. adj. average: The product was of moderate quality.

Simple Definitions

2 general::   adj. VERBS be ADV. very | fairly, quite, relatively a fairly moderate increase in the rate of inflation | surprisingly | politically

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :