گزارش خطا در معنی کلمه 'mold'
برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن
کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت
'معانی جدید'
معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه
'ارسال'
کلیک کنید
.
فارسی
شبکه مترجمین ایران
2
عمومی::
قارچ انگلی گیاهان
شبکه مترجمین ایران
شبکه مترجمین ایران
شبکه مترجمین ایران
english
1
general::
noun mildew: There was mold on the cheese. verb cast: He molded a statue of the leader.
Simple Definitions
2
general::
see CAST IN THE SAME MOLD.
American Heritage Idioms