گزارش خطا در معنی کلمه 'monarch'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: سلط‌ان‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: پادشاه

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: ملكه‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: سلطان

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: شهریار

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: پادشاه‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun sovereign or king: They chopped off the head of the old monarch.

Simple Definitions

2 general:: noun sovereign: King Henry was a monarch of England.

Simple Definitions

3 general::   noun ADJ. reigning | absolute | constitutional MONARCH + VERB reign, rule PHRASES the power of the monarch a new law which limited the power of the monarch

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :