گزارش خطا در معنی کلمه 'monarchy'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: رژیم‌ سلط‌نتی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: سلط‌نت‌ مط‌لقه‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: شهریاری‌

شبکه مترجمین ایران

4 معارف اسلامی و الهیات:: سلطنت، پادشاهی

واژگان شبکه مترجمین ایران

5 فلسفه:: سلطنت، پادشاهی

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. strong, weak | absolute | constitutional | elective, hereditary VERB + MONARCHY establish, set up | have The country still has a strong monarchy. | abolish the arguments for abolishing the monarchy | overthrow rebels trying to overthrow the absolute monarchy | restore

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :