گزارش خطا در معنی کلمه 'mortal'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مرگ‌ اور

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: فانی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: فناپذیر

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: از بین‌ رونده‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: مردنی‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: مادی

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: مهلك‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. perishable: He was a mortal man. adj. fatal: He had a mortal disease.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. lesser, mere, ordinary I just assumed you were a mere mortal like the rest of us. a holiday resort that caters for royalty as well as for ordinary mortals

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :