گزارش خطا در معنی کلمه 'mortar'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمران:: ملات

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: هاون‌ داروسازی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: خمپاره‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: شفته‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: خمپاره انداز

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: هاون‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: ساروج‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

8 متالوژی:: ساروج-ملاط-سندان

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. heavy They could not move their heavy mortars over the swampy ground. VERB + MORTAR be armed with, have Their troops were armed with mortars and machine guns. | fire MORTAR + VERB burst, explode The occasional mortar burst near our truck. | hit sth MORTAR + NOUN attack, fire We were under constant mortar fire. | bomb, shell hit by a mortar shell

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: see BRICKS AND MORTAR.

American Heritage Idioms

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :