گزارش خطا در معنی کلمه 'motor'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: محرك‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: اتومبیل‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: منبع‌ نیروی‌ مكانیكی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: حركت‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: ماشین‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: موتور

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun engine: The motor in the car would not run.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. large, powerful | small | diesel, electric | outboard a boat with a powerful outboard motor VERB + MOTOR start, turn on | turn off MOTOR + VERB run, work He left the motor running. | drive sth A powerful motor drives the mill wheel.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :