گزارش خطا در معنی کلمه 'mourning'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: ماتم‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: سوگ‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: سوگواری‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: عزاداری‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: عزا

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun sadness about sb's death ADJ. deep | national, official VERB + MOURNING be in, go into He was in deep mourning for his dead wife. MOURNING + NOUN clothes PHRASES a day/period of mourning a day of mourning for the victims of the tragedy | a state of mourning clothes ADJ. full VERB + MOURNING wear PREP. in ~ She was still in full mourning six months after her son's death.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :