گزارش خطا در معنی کلمه 'mow'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: چمن‌ را زدن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: چیدن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: علف‌ چیدن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: توده‌ یونجه‌ یا كاه‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: mow sb down [ M ] to kill people, usually in large numbers, by shooting them or driving a vehicle into them • Three shoppers were mown down this afternoon when a drunken driver lost control of his car.

Cambridge-Phrasal Verbs

2 general:: verb to cut grass or grain: You must mow the grass today. noun place to store hay: He put the hay in the mow.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :