گزارش خطا در معنی کلمه 'accelerate'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: سرعت‌ گرفتن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: سرعت‌ دادن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: بر

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: تسریع‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: شتاباندن‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: شتاب‌ دادن‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: تند كردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb go faster ADV. hard, quickly | smoothly The runners accelerated smoothly round the bend. | suddenly | away The car purred into life and accelerated away. develop quickly ADV. dramatically, greatly, rapidly, sharply The Aids epidemic is accelerating dramatically.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: verb to increase speed of; speed up: The car can accelerate very fast.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :