گزارش خطا در معنی کلمه 'aware'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مطلع

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: هشیار

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: واقف

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: باخبر

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: ملتفت‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: هوشیار

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: آگاه

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: مواظ‌ب‌

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: بااط‌لاع‌

شبکه مترجمین ایران

10 عمومی:: بر حذر

شبکه مترجمین ایران

11 عمومی:: اگاه‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. conscious VERBS be, seem | become | make sb We need to make people more aware of these problems. ADV. acutely, keenly, very, well | fully, perfectly Mr Bush did not appear fully aware of the importance of this act. | dimly, vaguely | hardly, not really He was not really aware of what he was doing. | horribly, painfully Moran was painfully aware of Luke's absence. PREP. of The police are well aware of the dangers. informed VERBS be | become ADV. very | environmentally, politically, socially

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: adj. alert to: He is aware of the difficulties.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :