گزارش خطا در معنی کلمه 'mum'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: شخص‌ خاموش‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: ساكت‌ بودن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: خاموشی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: سكوت‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: مادر

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. young | single, unmarried | career, working | proud | expectant, pregnant (also mum-to-be) | new The group is aimed at new mums with young babies. | surrogate The cat acted as a surrogate mum to the chicks. PHRASES mum and dad

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :