گزارش خطا در معنی کلمه 'native'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: محلی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بومی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: اهلی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun born in: She was a native of Tibet. adj. indigenous: That specie is a native plant.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :