گزارش خطا در معنی کلمه 'neat'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مرتب‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: پاكیزه‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: شسته‌ و رفته‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: گرمازایی فعالیت غیر ورزشی

واژگان شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: گاو

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: تمیز

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS appear, be, look, seem | leave sth, make sth Be sure to leave the room neat and tidy. | keep sth She kept her desk extremely neat. ADV. extremely, very | fairly, quite, rather | surprisingly The handwriting was surprisingly neat. PHRASES neat and tidy

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: adj. tidy: We commended him on his neat room. adj. great: He had a neat way of doing things.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :