گزارش خطا در معنی کلمه 'accelerator'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: تندكن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: شتابده

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: شتاباننده‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: شتابسنج

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: شتابنده‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: شتاب‌ دهنده‌

شبکه مترجمین ایران

7 حقوق:: تسریع کننده

واژگان شبکه مترجمین ایران

8 :: شتابدهنده

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun VERB + ACCELERATOR depress, hit, press, put your foot (down) on, step on She put her foot on the accelerator and we sped through the traffic lights. | take your foot off ACCELERATOR + NOUN pedal

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :