گزارش خطا در معنی کلمه 'next of kin'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: نزدیك‌ ترین‌ خویشاوندان‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: منسوب‌ بلافصل‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: وارث‌ بلافصل‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: Phrase(s): one’s next of kin one’s closest living relative or relatives. • The police notified the dead man’s next of kin. • My next of kin lives 800 miles away.

McGrawhill's American Idioms And Phrasal Verbs

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :