گزارش خطا در معنی کلمه 'nimble'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: چالاك‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: جلد

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: تردست‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: چست‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: زرنگ‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: چابك‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: فرز

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. quick, light and agile: The lady had very nimble fingers.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :