گزارش خطا در معنی کلمه 'nominate'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: معرفی‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: كاندید كردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: نامیدن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: نامزد كردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb ADV. formally, officially VERB + NOMINATE ask sb to, invite sb to Ten critics were asked to nominate their Book of the Year. PREP. as He has now been formally nominated as presidential candidate. | for She was nominated for a special award. | to He has been nominated to the committee. PHRASES the power/right to nominate sb

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: verb recommended: They nominated him as party secretary.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :