گزارش خطا در معنی کلمه 'backlog'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 حسابداری و مالی:: کارهای انجام نشده

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: پس‌ افت‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: كنده‌ بزرگی‌ كه‌ پشت‌ اتش‌ بخاری‌ گذارده‌ میشود

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: موجودی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. big, considerable, enormous, huge, large VERB + BACKLOG be faced with, have We are faced with a backlog of orders we can't deal with. | catch up on, clear, deal with, reduce BACKLOG + VERB accumulate, build up A huge backlog of work had built up.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :