گزارش خطا در معنی کلمه 'notification'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: اخط‌ار

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: اگاه‌سازی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: تذكر

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: اط‌لاع‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. formal, official, written | advance, prior VERB + NOTIFICATION have, receive | give (sb) PREP. without ~ The police are entitled to inspect the premises without notification. | ~ of They failed to give notification of their intention to demolish the building.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :