گزارش خطا در معنی کلمه 'notify'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: اگاه‌ساختن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: اگاهی‌ دادن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: اخط‌ار كردن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: اعلام‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb inform: We'll notify the landlord we are going.

Simple Definitions

2 general::   verb ADV. forthwith, immediately | in advance | by post, in writing | formally VERB + NOTIFY be obliged to, be required to, must, should If you see anything suspicious you should notify the police immediately. | fail to PREP. of All applicants will be notified of the result by post. | to Changes must be notified to the chairman.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :