گزارش خطا در معنی کلمه 'nude'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: بی‌ اثر

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: پوچ‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: عریان‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: برهنه‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: لخت‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun naked: They painted a portrait of the nude. adj. without clothes: The nude lady fled from the house fire.

Simple Definitions

2 general::   adj. VERBS appear, be, lie, sit, stand He refused to appear nude in the film. She was lying nude on a beach towel. ADV. completely | almost | semi

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :