گزارش خطا در معنی کلمه 'obliterate'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: زدودن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: پاك‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: محو كردن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: ستردن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: معدوم‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb to do away with completely: He tried to obliterate all trace of her name.

Simple Definitions

2 general::   verb ADV. completely, entirely, totally The village was totally obliterated by the bomb. | almost, virtually

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :