گزارش خطا در معنی کلمه 'observant'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مراعات‌ كننده‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: مراقب‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: هوشیار

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, seem | become ADV. acutely, highly, very She was intelligent and highly observant. | fairly, quite

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :