گزارش خطا در معنی کلمه 'obsolete'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: متروك‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: غیرمتداول‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: منسوخ‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: كهنه‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: متروكه‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: از كار افتاده‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: مهجور

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. no longer in use: The telex is an obsolete machine in America.

Simple Definitions

2 general::   adj. VERBS be | become | make sth, render sth Their work is now rendered obsolete by machines. ADV. totally | increasingly | largely | almost, practically, virtually

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :