گزارش خطا در معنی کلمه 'obstinate'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: خیره‌سر

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: سرسخت‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: كله‌ شق‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: خود رای‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: لجوج‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. stubborn: She's an obstinate woman to work with.

Simple Definitions

2 general:: adj. stubbornly cling to an idea: His obstinate nature often got him into trouble.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :