گزارش خطا در معنی کلمه 'obstruction'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: منع‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: مانع

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: جلو گیری‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: انسداد

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: گرفتگی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. physical | unlawful, wilful (law) | bureaucratic The asylum seekers had to contend with continued bureaucratic obstruction. VERB + OBSTRUCTION cause, create The lorry had been parked on the pavement, causing an obstruction. | clear, remove She had to have surgery to remove an obstruction from her throat.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :