گزارش خطا در معنی کلمه 'occupant'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مستاجر

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: ساكن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: اشغال‌ كننده‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun occupied a position or place: The occupant of the car caused the accident.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. current, former, next, original, present, previous | sole The sole occupant of the car was an elderly man.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :