گزارش خطا در معنی کلمه 'badge'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: علامت‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: نشان

واژگان شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: نشان‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: امضاء و علامت‌ برجسته‌ و مشخص‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun chest emblem: You must have a badge to enter here.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. blazer, cap, lapel | club | name | button VERB + BADGE wear BADGE + NOUN holder PHRASES a badge of office His badge of office, a large gold key, hung round his neck.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :