گزارش خطا در معنی کلمه 'badger'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: (n): دستفروش‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: خرده‌ فروش‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: دوره‌گرد

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: (ج‌ش‌) گوركن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb to harry or pester: Thaey badgered him to give in to their demands noun carnivorous burrowing animal: We saw a badger in the forest.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :