گزارش خطا در معنی کلمه 'officiate'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: بعنوان‌ داور

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: مراسمی‌ را بجا اوردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: اداره‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: Phrase(s): officiate (as something) (at something) to serve as an official or moderator at some event. • They asked me to officiate as a judge at the contest. • Laura will officiate as parade marshal.

McGrawhill's American Idioms And Phrasal Verbs

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :