گزارش خطا در معنی کلمه 'oily'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: چرب‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: روغنی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, look | become ADV. very | rather, slightly He had rather oily hands. | naturally Lank or naturally oil hair is often difficult to care for.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :