گزارش خطا در معنی کلمه 'ombudsman'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 حسابداری و مالی:: وکیل / دادرس

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. consumer, insurance, local government, pensions A pensions ombudsman has been appointed. VERB + OMBUDSMAN appoint

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :