گزارش خطا در معنی کلمه 'on one's own'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: 1. By one's own efforts or resources, as in He built the entire addition on his own. [Mid-1900s] 2. Responsible for oneself, independent of outside help or control, as in Dave moved out last fall; he's on his own now. [Mid-1900s]

American Heritage Idioms

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :