گزارش خطا در معنی کلمه 'bald'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: كل‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بی‌ ملاحت‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: بیمو

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: ط‌اس‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: ساده‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: (مج) بی‌ لط‌ف‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: برهنه‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be | go He started to go bald in his twenties. ADV. completely, quite, totally | almost, nearly | prematurely young men who go prematurely bald

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: adj. hairless head: The bald man wore a hat on his head.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :