گزارش خطا در معنی کلمه 'operator'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 کشاورزی:: اپراتور (متقاضی)

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 کامپیوتر و شبکه:: عملگر

واژگان شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: عمل‌ كننده‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: تلفن‌ چی‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: گرداننده‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: اپراتور

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: عمگر

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: متصدی‌

شبکه مترجمین ایران

9 روان شناسی و مشاوره:: نیروی عملیاتی

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun driver: The bus operator was polite to us.

Simple Definitions

2 general::   noun person who connects telephone calls ADJ. switchboard, telephone OPERATOR + VERB connect sb, put sb through I asked the operator to put me through to her office. person who works a machine, etc. ADJ. experienced, skilled | unskilled | machine, plant | computer, lathe, radio, word processor, etc. person/company that does particular business ADJ. big, small | private | holiday, tour, travel | cable (television), satellite, telecommunications, etc. | airline, bus, coach, ferry sb who is skilful at getting what they want ADJ. shrewd, slick, smooth

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :