گزارش خطا در معنی کلمه 'outsider'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: خارجی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بیگانه‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun not a member of a group ADJ. complete | political, social VERB + OUTSIDER feel I felt a complete outsider. PREP. ~ to an outsider to the group competitor who will probably not win ADJ. complete, rank PREP. ~ in The firm has gone from being an outsider in the market to being a market leader.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :